سه‌شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۹
۰ نفر

همشهری آنلاین - دکتر محسن اسماعیلی: نوروز ۱۳۹۴ هم با یاد و نام حضرت فاطمه سلام الله علیها و ارواحنا لتراب مضجعها الفداء، آغاز شد، و فاطمه، خود، آغاز هستی است.

بنا بر روایت فراوان، و به تعبیر زیبای محقق اصفهانی، او «لیله قدر اولیاء» و « نور نهار اصفیاء» است. « لوح قَدَر بدست او» و «کِلک قضا بشست او»ست، و به همین جهت شروع سال با توسل به وی می‌تواند دورانی با برکت تر برای ما و کشورمان در پی داشته باشد.

اما برای تماشای دورنمایی از جایگاه فاطمه علیها سلام، و آنچه این روزها بر امیر مومنان علیه السلام و شیعیانش می‌رود، در نظر گرفتن چند نکته لازم است.

1. سرنوشت نهایی انسان را کردار و رفتار او تعیین می‌کند و هیچ «عاملی» به اندازة «عمل» خودِ او نمی‌تواند و نباید تکیه‌گاه وی باشد. این از افتخارات جاودانة اسلام و قرآن است که برای هر کس، به تنهایی و از هر نژاد و زمان و رنگ و طبقه اجتماعی که باشد، قدرت تصمیم‌گیری قائل است.

همسر فرعون می‌تواند از دل کفر و ادعای الوهیت، نفس زکیه‌ای بسازد که هم ردیف آسیه و مریم و فاطمه (علیهنّ السلام) قرار بگیرد؛ همان‌گونه که همسر نوح می‌تواند خود را از کانون ایمان و نبوت به قعر نکبت و دوری از خدا افکند.

2. با وجود این، پیامبر بزرگ اسلام به مسلمانان تاکید کرده است که «بدانید! هیچ‌ کس تنها با عمل و تلاش خویش نجات نمی‌یابد». پرسیدند: حتی خود شما؟ فرمود : «حتی خود من! مگر آنکه خداوند مرا غرق دریای فضل و رحمت خویش فرماید.»

پیامبر چندان عمل صالح داشت که خداوند از او خواست تا آن همه خود را به زحمت نیندازد و چنان عمل می‌کرد که از شدت اخلاص و توجه، اعمال همه جهانیان نیز هم سنگ یک «ذکر» او نیست و نخواهد بود. وقتی او چنین محتاج فضل و رحمت ربّ است، حساب دیگران با کمّیت و کیفیت اعمالی که خود از آن آگاهیم، روشن است! علی علیه‌السلام فرمود پرهیزکاران از اعمال خویش‌ می‌ترسند! و برای همین است که اهل معرفت حتی از نماز خویش هم استغفار می‌کردند.

3. فضل و رحمت خدا بی‌انتها است ولی برای رسیدن به آن نیاز به واسطه و «وسیله» داریم. (وَابتَغُوا الیهِ الوَسیلة : مائده 35). این سنّت تغییرناپذیر الهی است که کسانی باید برای نیل ما به خوشبختی جاودانه «وساطت» کنند و برای همین است که «شفاعت» از ضروریات مذهب ما است؛ البته نه هر کسی می‌تواند شفاعت کند و نه برای هر کسی می‌توان شفاعت کرد. مقامِ والای وساطت بین عبد و ربّ را باید خود خدا عطا فرماید (عَسی أَنْ یَبعثَکَ ربُّکَ مَقاماً محموداً : اسراء 79) و تازه آنان نیز تنها وسیله نجات کسانی می‌شوند که در اصلِ انتخاب راه دچار اشتباه نشده باشند. کسی مشمول وساطت است که در صراط مستقیم است ولی گهگاه دچار غفلت و لغزش می‌شود.

(وَ لایَشفَعونَ اِلاّ لِمَنِ ارتَضی : انبیاء 26) والّا آنان که تا دم مرگ لجوجانه منکر حقایق باشند از شفاعت سودی نمی‌برند (فَما تَنفَعُهم شفاعةُ الشّافِعینَ : مدثر 48)

4. برترین کسانی که به مقامِ محمودِ شفاعت برگزیده شده‌اند عبارتند از رسول خدا و اهل بیت گرامی ایشان. روایات متعدد و معتبری حکایت از این می‌کند که برای نجات ابدی و وصول به سعادت دائم، همگان محتاج آن هستند که امامان بزرگوار وساطت کنند تا آنان مشمول فضل و رحمت پروردگار شوند ( برای نمونه، نگاه کنید به روایات پرشماری که در جلد 8 بحارالانوار، باب 21 گردآوری شده است)، امّا اساس، مرجع، نهایت و در یک کلام «امّ» همة شافعان، بانوی جوانی است که وساطت او کلید هر قفلی است که ما با جهالت و لجاجت بر فضل و رحمت خالق مهربان خویش زده باشیم.

5. این بانوی جوان که دُردانه و بهانه خلقت است کسی جز یگانه دختر پیامبر نیست. همو که فاطمه نامه دارد و اصلاً «فاطمه نامیده شد؛ چرا که دست آتش از دامان او و پیروانش بریده و کوتاه شده است». این تحلیل و تعلیل را پیامبری ارائه کرده است که لا یَنطِقُ عنِ الهَوی. إِن هُو اِلّا وحیٌ یوحی (نجم، 4). او شجره طیبه‌ای است که شافعان قیامت، همگی از شاخه‌ها و فروع آن به شمار می‌روند و لذا در حدیثی رمز‌آلود از امام صادق علیه السلام آمده است که این نور مادرمان فاطمه است که تا قیامت در صورت ما اهل بیت می‌درخشد و از امامی به امام دیگر منتقل می‌شود.

6. و اینک بر این شجره طیبه آتش زده‌اند؛ آتشی که «تا ابد ز آن شعله هر معمور و هر ویرانه سوخت». بر چنین جهل و ظلمی تا چه وقت و چگونه باید گریست؟

علی، دانای اسرار هر دو جهان و معدن صبر و شکیبایی، در نجوایی عاشقانه پاسخ این پرسش را داده است. او، علیه السلام، آنگاه که «خیر کثیر» را تنها و نالان در دل خاک جای داد، داغ خود از این آتش را ـ به مثابة رازی سر به مُهر ـ چنین با پیامبر خدا در میان نهاده است: «ای رسول خدا! سلام من و دخترت بر تو باد؛ دختری که اکنون در کنار تو آرمیده و شتابان به شما رسیده است.

ای پیامبر خدا! صبر و شکیبایی من با از دست دادن دختر تو کم شده است و توان خویشتن‌داری ندارم امّا برای من که سختی جدایی تو را دیده و سنگینی بار غمت را کشیده‌ام، راهی برای تسلّی و بردباری است؛ چرا که این من بودم که با دستان خود تو را در قبر نهادم و جان عزیزت هنگامی از بدن خارج شد که سرت در دامان من بود. پس ما همه از خدا هستیم و به سوی او باز می‌گردیم!

اینک آن امانتی که به من سپرده بودی برگشت و امانت به صاحبش داده شد. از این پس اندوه من جاودانه و شب‌هایم طولانی و بیدار خواهد بود تا آنکه خداوند مرا هم در خانه‌ای قرار دهد که تو در آن قرار داری. به زودی دخترت به تو خواهد گفت که امّت تو چگونه در ستم بر او متحد شدند. از او بپرس و حال زار مرا از او جویا شو ...» (خطبه 202 نهج‌البلاغه).

7. این ناله‌های طاقت‌سوز تنها به دلیل جدایی آن مرد آسمانی از همسر مهربان و یگانه یار وفادار خود نبود. او «کوثر» را از دست داده بود، «فاطمه» را، راز آفرینش را، بهشت را، واسطه رحمت و فضل خدا را. باید به او حق داد که چنین نالان و بی‌تاب باشد... .

منبع: پايگاه اطلاع رساني شخصي دكتر محسن اسماعيلي

کد خبر 290511

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha